.

.

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ماه بانوی خوش اخلاق» ثبت شده است

در کل اگر نگاه کنید، کنسول های بازی نقش بسیار مهمی را در نزدیکی آدمها به هم ایفا می کند. البته بعضی وقتا شده اگر یکی از آن دو نفر یا هر دوی آنها جوگیر بوده اند شدید، باعث دور شدنشان هم شده! ولی خب، ما جوگیر نیستیم فلذا به همان نزدیک شدن فکر می کنیم


برای بازی کردن هم من خودم  کامپیوتر را ترجیح می دهم چون هروقت که رگ گیمری ام بیرون زده، یک PC گیمر تمام عیار بوده ام. درست هم هست که با PC هم می شود دونفری بازی کرد. ولی کنسول های بازی برای دو نفره بازی کردن یک چیز دیگر هستند. یکی از آرزو های کشکول ما هم عبارت می باشد از: یک عدد اکس باکس مدل روز. با بازی های فیفا، احتمالا نید فور اسپید، یک بازی ای توی مایه های Tekken و باقی ماجرا، برای اینکه اتفاقی شبیه این عکس پایین رخ بدهد




ماه بانوی ما از این نامردی ها زیاد بلد است... البته با ۱۰ تای دیگر از این کارها هم نمی تواند من را ببرد. من هم توی بازی شوخی ندارم با کسی. ۲۵ تا گل هم بزنم، ۲۶می را رحم نمی کنم.



حجم پول مورد نیاز نسبت به شرایط فعلی:۷/۱۰

حجم زمان مورد نیاز نسبت به شرایط فعلی:۹/۱۰

دارنده آرزو: ۹۰ درصد اختاپوس، مابقی ش ماه بانو

شعار: تو همه ش تقلب می کنی

Fun facts:

- بحث تقلب حین بازی بین ما دوتا داستانی بس طولانی است. مطمئنا بیشتر از همیشه هم توی این بازی های کامپیوتری خودش را نشان می دهد.


  • اختاپوس

این روزها دیگر برای اعصاب خوردی نیازی به پشه ندارم، تا استادی هست که سمج وار گیر بدهد به پروژه ی بدرد نخوری که باید چند ماه دیگر برود یک گوشه کتابخانه خاک بخورد، و من بخاطر همچین پدیده ای از وقت تمام کارهای باارزش دیگری که دارم بزنم تا بتوانم یک کاغذ پاره را به نام مدرک بگیرم، مدرکی که برای فرصت هایی نیازشان دارم که همین الان چندتایشان را دارم! این طنز از پشه های تابستان هم اعصاب خورد کن تر هست. ماجرای سیزیف انگار تمامی ندارد.

دیروز در راه رفتن به پاساژ امجد، در اوج عصبانیت فقط زنگ زدم به ماه بانو و هزارجور فحش به استادم دادم پشت تلفن. ماه بانو هم وسط داد و بیدادهایم آرامش می داد و هر از چندگاهی تیکه ای می انداخت تا من هم خنده ام بگیرد. آخر سر که آرام شدم و حرفهایمان تمام شد، جناب دانشجوی کارشناسی زنگ زد گفت که نیازی نیست بروم خرید. بعدش هم که برگشتم پژوهشکده، بی هوا و بی دلیل پرسیدم که کسی با image processing لب ویوو کار کرده یا نه. یکی را نشانم دادند که دارد با دوربین ور می رود. دقیقا همان کاری را داشت می کرد که من نیاز داشتم. رفتم با جنتلمنی خاصی تمام کد هایش را گرفتم ازش و چندتا ویدیوی آموزشی هم. بعدش هم ماژول های نرم افزار را روی لپ تاپ رفیقم گذاشتم برای دانلود و یک نفس راحت کشیدم. البته این نفس راحت نه به معنی اینکه کارم تمام شد. به این معنی که کارهایم از ۱۲۰ هزارکیلو به ۸۰ هزارکیلو تقلیل پیدا کرد. برای بقیه اش هم نیاز به معجزه داریم ماه بانو... یاری برسان!

این روزها را بگذرانیم، جواز حضور در دسته ی سگ جانان را کسب خواهیم کرد.

  • اختاپوس